خاطرات فراموش شده

خسته ام از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هایم زور که نیست! دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....! اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم..... میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....! چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟! خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی.... میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی....
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط binaam |